روستای من روستای طارند

به نام آفریننده یکتا -- با عرض سلام وادب و احترام -- این وبلاگ با هدف ارائه محتوای شخصی و نگهداری از نام و یاد و خاطره روستای آبا و اجدادیم با یاری خدا و حمایت شما نوشته میشود. امید است مطالب آن مفید باشد. با تشکر - صادق

روستای من روستای طارند

به نام آفریننده یکتا -- با عرض سلام وادب و احترام -- این وبلاگ با هدف ارائه محتوای شخصی و نگهداری از نام و یاد و خاطره روستای آبا و اجدادیم با یاری خدا و حمایت شما نوشته میشود. امید است مطالب آن مفید باشد. با تشکر - صادق

Turn to Allah

before you return to allah

به سوی خدا برگردید ، قبل از اینکه به سوی خدا بازگردید!

بیاد مرحوم حاج حسین مسکین اردستانی و سکینه کاری جعفری مادربزرگ و پدربزرگ از دست رفته ام و مادر عزیزم مرحومه فاطمه مسکین اردستانی روحشان را شاد میکنیم با ذکر صلوات و فاتحه.

روحشان شاد و یادشان گرامی


به نام حضرت حق


امروز هم به ملاقات مادرم رفتم ...

خیرات کردم ... مزارش را با گلاب شستم و با گل تزیین کردم.

امروز تصمیم داشتم هم نام مادرم را که در قطعه 32 ردیف 63 شماره 46 قرار دارد پیدا کنم

و برای او هم فاتحه ای بخوانم پس بعد از خداحافظی با مادرم پیاده از قطعات جدید به سمت قطعه 32 به راه افتادم ...

به سادگی قطعه را پیدا کردم ولی در پیدا کردن قبر در ابندا اشتباه کردم

که ظن من باعث قدری پرسه زدن در آن قطعه را به همراه داشت.

فاتحه ای سر مزار ایشان هم خواندم و از مزارشون عکس گرفتم. عکس خودش گویاست ...


صادق / 6-10-1397



  • امیر همتی زاد

به نام حضرت حق


سلام


دیشب چند بیتی برای مادرم سرودم که پیشکش میکنم به روحشون ...

با ذکر فاتحه ای یادی کنید از مادر از دست رفته ام ...


افسوس که رفتی زجهان ای مادر

آمد چه غریبانه خزان ای مادر


عمرت همه بخشیدی و نیکی کردی

خالق اجل از غیب رساند ای مادر


غافل بدم از بودن نعمت وقتی

آسوده کنارم همه وقتی بودی


اکنون به تمنای نگاهت هردم

صد حسرت و کاشم به زبان ای مادر


من خسته و نومید شدم آنجا که
تقدیر ز من عشق و امیدم را ربود


آخر به که گویم همه این دلتنگی

اشک جاریست به دیده نه کلام ای مادر


صادق

12/09/1397


  • امیر همتی زاد

به نام خداوندی که پنهان است و سر او بر همگان آشکار نیست


نامه ای به مادرم

سلام

مامان ...

اسمت رو میبرم حزن وجودم رو میگیره ...

نمیدونم کجایی و چیکار میکنی 

ناراحتی یا خوشحال


کاش خبری از خودت بهم می دادی


داشتن مادر موهبته و چه زود خدا این موهبت را از من گرفت.

احساس تنهایی میکنم مادر ... گاهی خودم رو ملامت میکنم  که شاید سو سوی امیدی برای نگه داشتنت بود.

شاید من بیشتر تلاش نکردم تا بیشتر کنارمون میبودی‌.

خاطرات دور و نزدیکت لحظات زندگیمو پر کرده. پرکشیدنت چه غریبانه بود مامان ...

یادته همیشه می گفتی بیایین سر بزنین یه روزی من نیستم دلتون میسوزه؟

بعد من ناراحت میشدم می گفتم مامان چرا همش اینطوری حرف میزنی از زندگی بگو

و تو می گفتی مرگ حقه مامان ...

مامان جان چه غذاهایی درست میکردی ...

هیچ کس رو مثل تو در آشپزی زبردست ندیده بودم ...

یادته بعضی وقتها بهم آموزش می دادی تا غذای مورد علاقم رو خودم بپزم

و چقدر عاشقانه برام وقت می گذاشتی و ذره ذره با دقت برام توضیح می دادی.

مامان جان چقدر خوب بودی ... یادمه هر وقت دور هم جمع میشدیم و یکیمون نبود

... وقتی پشت سر غایب جمع غیبت میکردیم تو سریع پشتش در میومدی و ازش طرفداری میکردی. ‌

مامان خاطراتی که از ورامین و خاطرات روستا می گفتی چقدر شیرین بود

ایکاش بیشتر و بیشتر از تو سوال میکردم و می نوشتم.

سر تا سر خوبی بودی مامان ... یادمه تو گفتن خوبیهای آدمها مبالغه میکردی

ولی از گفتن بدیهاشون پرهیز میکردی.


مامان یعنی اونهایی که آنقدر با آب و تاب از دوست داشتنشون می گفتی هم واقعا تو رو دوست داشتن؟

ماههای مبارک رمضان هرچی می گفتم مامان نگیر روزه ... تو معدت ضعیفه روت تاثیر میگذاره ...

اذیت میشی ولی خم به ابرو نمی آوردی... تو کی بودی مامان جان ...


وقتی داشتم بنر از دست دادنت رو میزدم دم در ...

پسر همسایه اومد نزدیک و تسلیت گفت ... میدونی چی میگفت ...؟

میگفت مامانت فرشته بود همیشه هر وقت می دیدمش سلام و احوالپرسی میکردم

آنقدر با خوشرویی جوابم رو میداد که واقعا دوست داشتم همیشه می بینمش برم احوالپرسی کنم

و اگه چیزی دستش داره بگیرم ازش و کمکش کنم.

مامان جان ... وقتی بیمار هم بودی به روی خودت نمی آوردی...

میدونم خیلی درد میکشیدی ولی همیشه سعی میکردی کاری کنی نکنه بچه هات اذیت بشن  ...

  لبخندت به من انرژی میداد ... آنقدر که باهاش میتونستم هر کاری بکنم و هر مانعی رو از پیش روم بردارم.

تو سزاوار این همه رنج نبودی ...

اگر بگن قهرمان زندگی تو چه کسی هست ... بی شک میگم مادرم.


30 آبان 1397
یکماه و بیست و دو روز پس از غروب غریبانت

روحت شاد

  • امیر همتی زاد
به نام خدا


انا لله و انا الیه راجعون


چهل روز از تاریخ از دست دادن مادر عزیزم میگذرد. دلم پر از درده ...

هر روز که میگذره بیشتر دلتنگش میشم. مراسم ساعت 2 بعدازظهر شروع شد و 3 و سی دقیقه به پایان رسید.

از واعظ و مداح مسجد شهدا راضی بودم.

تلاش کردم همه چیز سیر اصولی خودش رو طی کنه .... ان شاء الله مادرم روحش شاد باشه.

پس از مسجد سریعا راهی مزار مادرم شدیم. فقط اقوام نزدیک کنارمون بودند ... اقوام مادرم.

در هر حال از همه کسانی که در این روز چه در مسجد چه سر مزار مادرم ما رو همراهی کردند بینهایت سپاسگزارم.

تک تکشون حضورشون با ارزش بود. شک ندارم روح مادرم از حضورشون دلشاد شده.

آرزو میکنم شادیهاشون رو ببینیم و کنارشون باشیم.


روح مادرم رو شاد کنید با ذکر صلوات و فاتحه

باز هم ممنون

16 آبان 1397

  • امیر همتی زاد

به نام آفریننده یکتا


حدود چهل روز از زمان از دست دادن مادرم گذشت ...

چهل روزی که هر روزش یک عمر بود و هر ساعت و هر دقیقه اش جای خالی او احساس شد ...

واژه مادر خیلی مقدسه ولی مادر من همه دارایی ما بود. فداکاریهایی که او در طول زندگیش برای ما کرد فکر میکنم بیش از چیزی بود که هرمادری برای فرزندش میکنه.

مامان چقدر زود رفتی ...


با دستانی بر سینه و قامتی خم

به نشانه صمیمانه‌ترین تشکرها ایستاده‌ایم

و نیز به خود می‌بالیم

که مادری همچون تو داشتیم

ضمن عرض سپاس و تشکر از الطاف کلیه سروران گرامی

که در مراسم تشییع، تدفین و مجالس ترحیم مادرم

شرکت فرموده‌اند، به اطلاع می‌رساند به همین مناسبت

مجلس بزرگداشتی در روز چهارشنبه مورخ 1397/8/16 از ساعت 14 تا 15:30  درمسجد الشهدا

واقع دربزرگراه شهید محلاتی نرسیده به عارف ( مخبر جنوبی ) برگزار می‌گردد.


صادق


  • امیر همتی زاد

پیشوای ورامین، شهری 5 هزار ساله

 کاوش تپه شغالی شهر پیشوای ورامین در استان تهران از قدمت 5

هزار ساله این منطقه با بخش های مختلف مسکونی و صنعتی

حکایت می کند.

به نقل از روابط عمومی پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری،

مرتضی حصاری سر پرست گروه باستان شناسی گفت: این فصل از

کاوش که با هدف بررسی شواهد دوره آغاز شهرنشینی شروع شد

نشان از وجود یک شهر دوره آغاز شهرنشینی با شواهد باستان

شناسی معماری و بخش فلز کاری کهن دارد.

به گفته وی این شواهد تسلسل فرهنگی ایران بین دوره قبل از خود

یعنی روستا نشینی پیشرفته و دوره فرهنگی آغاز شهرنشینی را

نشان می دهد: این مطلب نشان دهنده تداوم زندگی سنتی به

مرحله شهرنشینی با امکانات و صنایع پیشرفته آن زمان در پیشوا،

مرکز فلات ایران، است.

حصاری گفت: یافته های باستان شناسی مانند سفال چند رنگ و دو

رنگ، یافته های مدیریتی مانند مهر و موم های ظروف و انبار، یافته

های مختلف فلز کاری کهن از یک استقرار نظامند و تخصص گرایانه

در این محوطه حکایت می کند. شواهد معماری بدست آمده در این

فصل نشان از یک بخش مسکونی دارد که در دوره آغاز شهر نشینی

مورد استفاده قرار گرفته بود. در بخش دیگر با کشف شواهدفلزکاری

مانند اکسید سرب (لیتارز) بوته های ذوب فلز ، بخش صنعتی را

مستند می کند.

او با اشاره به اینکه متخصصان فلز کاری کهن در حال بررسی

شواهد بدست آمده هستند گفت: در مجموع ، نو یافته های بدست

آمده نشان دهنده یک دوره استقراری دوره آغاز نگارشی (شهر

نشینی) با تمام بخش های مسکونی -اداری -صنعتی در پیشوا

استان تهران، در کنار مسیر جاده خراسان بزرگ است.

این برنامه پژوهشی کاوش با همکاری متخصصان بخش های

 مختلف از پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری ، دانشگاه هنر

اصفهان، دانشگاه آزاد اسلامی پیشوا و اداره کل میراث فرهنگی ،

صنایع دستی و گردشگری استان تهران انجام گرفت.


امیر به نقل از

www.khabaronline.ir

1394/07/04

  • امیر همتی زاد

 در مورد ورامین

وَرامین شهری‌ است در بخش مرکزی شهرستان ورامین در استان تهران ایران که جمعیت آن بر پایه آمار نفوس ومسکن سال 85 برابر با ,996 نفر است.
این شهر بسیار کهن و هم‌زاد ری باستان می‌باشد به‌طوریکه در اوستا از آن‌دو با نامهای راگا (ری) و وارنا (ورامین) نام برده شده‌است.

بزرگان
قطب‌الدین رازی ورامینی از مفاخر علمی ایران و از منطق دانان
عبدالملک بن محمد بن عبدالملک ورامینی از فضلا
استاد معصوم از موسیقی دانان
قاضی محمد ورامینی از شاعران دوره صفوی
محمد بن شاه بن القاسم حسینی
عزالدین رازی شاعر
قاضی عطاالله ورامینی از شاعران زمان شاه تهماسب
قاضی عبدالله ورامینی
ژولیده نیشابوری
سید رضا زواره‌ای حقوقدان وسیاست‌مدار

آثار تاریخی
قلعه ایرج، مسجد جامع، میدان کهنه گل، نازین قلعه (که روزگاری ارگ بوده و در زمانی هم زندان)، قصر بهرام، برج علاءالدوله و برخی امام زاده‌ها.

امامزاده‌ها
امامزاده جعفر بن موسی کاظم، امامزاده علی، امامزاده عبدالله، امامزاده زید ابوالحسن، امامزاده هادی، امامزاده شصت، امامزاده یحیی. امامزاده زید ابوالحسن، مسجد جامع ورامین، شعرنامه دیولافوا، برج علاءالدوله

مسجد جامع ورامین
در بدو ورود به این مسجد نخست با حیاط این مسجد روبرو می‌شویم که کمی جلوتر دیوارهای بلندی با معماری‌های جالبی به چشم می‌خورد که روی آنها با کاشی کاری‌های آبی تزئین شده بود. پس از عبور از زیر این دیوار وارد راهروی باریکی شده که در دو طرف آن درهای چوبی کوچکی قرار دارد و کمی جلوتر هم طرف چپ و هم طرف راست راهروهایی به طرف چپ و راست کشیده می‌شود، که طاق‌های تو در تویی را در خود جای داده‌است. در وسط صحن مسجد حوضی دیده می‌شود که البته از تعلق آن به مسجد اطمینان کامل نداریم. «هرگاه به مقایسه مسجد قدیمی مصر که عمرو عاص ساخته و مساجد قدیمی قزوین و اصفهان و ورامین بپردازیم به این نتیجه می‌رسیم که اولا ایرانیان در اصول معماری خود ثابت قدم بوده‌اند ثالثا نقشه‌های اولیه مساجد اسلامی را با احترام محفوظ نگاه داشته‌اند.»

ساخت این بنا در زمان سلطنت سلطان محمد خدابنده آغاز می‌شود و در زمان سلطان ابوسعید هم به پایان می‌رسد. قسمتی از آن در سال 722 و قسمتی در سال 726 هجری خاتمه یافته‌است. در زمان شاهرخ میرزای تیموری قسمتی از این مسجد تعمیر می‌شود. گویند که استاد علی قزوینی بنا و معمار این اثر بوده‌است ولی کاملا مشخص نیست که معمار کل بنا یا قسمتی از آن بوده‌است.
این مسجد یکی از قدیمی ترین بناها بعد از برج علاءالدوله می‌باشد.

برج علاءالدوله
این برج متعلق به فخرالدین حسن علاءالدوله ودین بوده که در سده 608 ه.ق ساخته شده‌است و در سال 1310 ه. ش به ثبت رسیده‌است. (به عنوان اثری تاریخی) این برج از یک قسمت استوانه‌ای شکل ساخته شده و قسمت مخروط شکلی که بر روی قسمت استوانه‌ای است. ارتفاع قسمت استوانه‌ای 2 متر و ارتفاع قسمت مخروطی 5 متر می‌باشد که روی هم رفته 17 متر می‌شود. حسن علاءالدوله و دین هم معلم بوده و هم یکی از حکام محلی.

روستاهای ورامین
طارند بالا و طارند پایین ، شعیب آباد ، حبیب آباد ، دمز آباد، ایجدانک، ایجدان، خورین، خیر آباد، آبباریک، کهنه گل سرگل، فردیس، فیلستان، گل عباس، زواره ور- جلیل آباد، قلعه سین، معین آباد، قشلاق، ده ماسین، شیرین آباد و ….

 

صادق

1394/5/17

برگرفته از مرجع شهرهای ایران با کمی اضافات

  • امیر همتی زاد


به نام خالق یکتا


با سلام دوباره حضور محترم دوستان و همشهریان عزیز


امروز هم صحبتهام رو آغاز میکنم با اطلاعاتی در مورد پدربزرگ عزیزم اوس محمد حسین ( روحش شاد ) که اوایل ساکن شعیب آباد بود. او در دوران تصرفات ارباب کناره کار بود و کشت محصولاتی همچون بادنجان، گوجه پنبه، گندم، صیفی جات و غیره میکرد ... البته پدربزرگ سلمانی هم داشته و در عین حال طبابت تجربی هم میکرده. صبح میرفته سر زمین و بعد از ظهر هم سلمونی رو اداره میکرده. پسر ارشدش که دایی من هم میشه به نام علی وردستش کار میکرده ... البته گفته شده قدیما پدربزرگم با پسر خاله اش سلمونی رو شریک بوده که بعدها جدا شدند. نام پسر خاله اش هم اوس رضا بوده.

پدربزرگم شخصیت جالبی داشته. او در خونه جدی و سخت گیر بوده ولی بیرون مردام دار و مهمان نواز. او همسر خود را به نام جمیله خانم وقتی از او دو پسر کوچک به نامهای علی و رضا داشته از دست داد. دایی علی و دایی رضای من که در واقع دایی های ناتنی من میباشند به روایت گوینده  متولد سالهای 1315 و 1316 هستند که خدا ان شا الله حفظشون کنه.پسر دیگر پدربزرگم به نام مسلم پسر همسر دوم پدربزرگم و دایی تنی من میباشد که متولد 1324 میباشد. خدا ان شا الله سایه شان را مستدام نگه دارد. همسر اول پدربزرگم همانطور که گفتم جمیله خانم نام داشته که مدتها پیش به علت تب مالاریا از دنیا رفته. ایشون هم در حیاط امامزاده دو تن مدفون هستند البته به نظر آرامگاهشون ناپیداست چرا که از فوت ایشون سالها میگذرد و احتمالا باران و سیل سطح خاک روی آرامگاهشون را برده و از آنجاییکه قدیمها سنگی نمینوشتند و فقط تکه سنگی به نیت نشانه بالای سر مدفون شده میگذاشتند لذا در حال حاضر شاید کسی از آدرس آن بعد از این همه سال با خبر نباشد.

بگذریم ... محصولات اون زمان طارندیها بیشتر صیفی جات و بادنجان و گوجه و طالبی، هندونه، خربزه و سبزیجات و لوبیا، باقالا، کدو و ماش و عدس و از این دست فراورده ها بوده ...

اون موقع ها دکتری در روستا نبوده ولی قابله خونگی وجود داشته که البته اون زمانها طارند بالا قابله نبوده ولی طارند پایین قابله ای به نام مش سکینه داشته. روایته که شعیب آباد هم قابله ای به نام مش سار خاتون داشته.

برای تحصیل بچه ها هم مدرسه ای بین طارند بالا و طارند پایین وجود داشته که هنوزم هست. راوی نام مدرسه رو یادش نیومد متاسفانه.

از منزل پدربزرگم تا مدرسه پنج دقیقه تا یک ربع راه بوده.

روایت شده که مادر من و خاله دومیم اهل طارند و خاله اولم و دایی مسلمم اهل شعیب آباد بودند.

حمومهای قدیم

حمام هم اون موقع داشته که البته خزینه هم بوده که اتفاقا نزدیک منزل پدربزرگم هم بوده یعنی نزدیک مسجد. حمام دارهای اون موقع هم سید ایوب و آقا نوروز بودند که هر دو از دنیا رفتند. ضمنا شخصی به نام استاد حسین حمام دار خیلی قدیم تر طارند بوده که اردستونی هم بوده ... این استاد حمومی هم مدتهاست از بین ما رفته. روحشان شاد و یادشون گرامی.


در مورد دام هایی که پدربزرگم نگهداری میکرده باید بگم اونها خونه گاو و گوسفند و الاغ داشتند. گوسفندها رو هم معمولا بهار میگرفتند و آخر پاییز میکشتند البته برای مصرف شخصی اونم یکی دو تا که به اصلاح قرمه میکردند و نگهداری میکردند. البته تابستونها دامشون رو میسپردند به یک چوپان که ببرتشون برای چرا. خب تا همینجا فعلا بسه امیدوارم خسته نشده باشین ...

یا حق

صادق

1394/05/13


  • امیر همتی زاد


به نام حضرت حق


با سلام


امروز قصد دارم اولین نوشته هایم را ارائه کنم و شوق و اشتیاق عجیبی در نوشتن اتفاقات گذشته


دارم.


امروز با مادرم صحبت کردم و اطلاعاتی در مورد دوران قدیم ارباب و رعیتی گرفتم که خواندنش خالی از


لطف نیست. گویا سالها قبل وقتی مادرم کوچک بوده یعنی حدود شصت سال پیش شخصی به نام


آقای تقوی ارباب روستاهای طارند بالا و طارند پایین بوده. این شخص زمینهای زیادی در حوالی


روستایمان در اختیار داشته و همچنین مباشری هم در کنار خود داشته که امور او را رتق و فتق


میکردند. در آن دوران کدخدای طارند بالا شخصی به نام اکرم بوده که مادر اطلاعات چندانی از ایشون


در ذهن نداشتند ولی کدخدای طارند پایین را میشناختند و حتی با دخترانشون هم کلاس هم بودند


ولی متاسفانه نام ایشان را نیز به خاطر نیاوردند. ایشان داماد کدخدای طارند پایین را به یاد آوردند که


شخصی به نام محمود بوده و بدلیل اینکه داماد کدخدا بوده او را محمود کدخدا صدا می زدند. ایشون


همسر یکی از سه دختر کدخدا به نام احترام بوده.


دیگر دختران کدخدای طارند پایین به ترتیب سن، افتخار خانم و افسر خانم بودند. مادر از دوران ارباب


رعیتی گفتند و اشاره کردند که پدربزرگم اوس محمد حسین روی زمین ایشون کار میکرده و محصول


زمین را چهار قسمت میکرده، سه قسمت را به ارباب به عنوان صاحب زمین و یک قسمت را خود


برمیداشته.


arbab o rayat


بعدها به واسطه انقلاب سفید که شش بهمن یکهزار و سیصد و چهل و یک تثبیت شد زمینها از


اربابان پس گرفته شد.


پیش از اصلاحات ارضی ۵۰ درصد از زمین‌های کشاورزی در دست مالکان بزرگ بود. ۲۰ درصد متعلق


به اوقاف و در دست روحانیون بود و ۱۰ درصد زمین‌های دولتی و یا متعلق به محمدرضا پهلوی بود، ۲۰


درصد نیز به کشاورزان تعلق داشت. پیش از اصلاحات ارضی به دستور محمدرضا پهلوی ۱۸۰۰۰ روستا


را در فهرستی در آوردند که آن زمینها می‌بایستی بین روستاییان تقسیم شود. محمدرضا پهلوی


سالیان دراز از لزوم اصلاحات ارضی در ایران می‌گفت ولی در برابر فشار مالکان بزرگ مجبور


بود که اصلاحات ارضی را به عقب بیندازد. در جریان بیرون راندن ارباب تقوی زن عموی من هم شرکت


کرده. از ایشون که نامش خاور بود و چند سالی میشود که به رحمت خدا رفته نقل میشود که کراوات


ارباب را به دست گرفته و میکشیده تا او را از روستا بیرون راند ... گفته میشود بسیاری از زنها در این


کار به او کمک کردند ولی اطرافیان ارباب او را سریعا به داخل ماشینش رسانده و او را فراری دادند.


لازم به ذکر است زن عمو خاور زن عموی مادر من است که به زن عمو اوس حسن یا همان عموس


حسن معروف بوده.


مادر اضافه کرد که اربابهای قدیم در آنجا ملک هم داشتند و ملکشون همین قلعه انتهای کوچه


پدربزرگم بوده که من هم قبلا اون را دیده بودم. یادم است بالای این قلعه لک لک بزرگی زندگی میکرد


که بسیار زیبا بود ، البته الان نمیدونم چه به سر اون قلعه آمده.


صادق

12/05/1394




  • امیر همتی زاد


  • امیر همتی زاد